
بارش برکات
رمضان فرصت سبز فراخوان الهى است که دلهاى روبه آفتاب براى شرکت در حرکتى شکوهمند ، صدا زده مىشوند و بساط پرنشاط امّا ساده و بىپیرایه این ضیافت پر عمق دلهاى اهل ایمان گسترانیده مىشود، خوانى به وسعت ملک و ملکوت، باران رحمت الهى که شروع به ریزش مىکند ، باید دل را از روى زمین خاکى برداشت و زیر قطرههاى این نشانه لطف الهى رفت. باران با طراوت مىبارد تا آیینه زنگار گرفته «قلوب الناس» به صفایى دیگر نشیند و جان و روان غبار گرفته ایشان به زلال این بارش لطیف ، پاک و پیراسته شود. عارفان و اهل سلوک گفتهاند در این ماه دلها را باید از اغیار شست و مهر به فناپذیرىها را سوزانید. پس خسران بزرگى خواهد بود اگر این ایام را به غفلت و بدون منفعت از دست دهیم و در آخر کار مشاهده کنیم جز گرسنگی و عطش و زجر و رنج چیزى نصیبمان نگردیده و درخاتمه باز همان باشیم که بودیم، همان آدم سابق با همان ویژگىهاى نفسانى که بر حوزه وجودمان سایه افکنده است. پس باید دیده بصیرت را گشود و نظر در بطن و باطن این عبادت انداخت تا مراد و منظور غایى و عالیش را دریافت به تعبیر شاعر:
نظر را نغز کن تا نغز بینى گذر از پوست کن تا مغز بینى
خواجه عبداللّه انصارى گفته است: اینک ماه رمضان آمد که هم بسوزد و هم بشوید، به آتش گرسنگى تن ما را بسوزاند و به آب توبه، دلهاى گناهکاران را بشوید. ماه رمضان که شریفترین ماههاست را موسم معامله برای تو دانسته اند ، ماهى که در آن گناهان آمرزیده، دیوها رانده، درب بهشت گشوده و درهاى دوزخ بسته مىشود.آن صاحب دل که در این ماه پر معرفت ، بردرجات معرفت قلبى خود بیفزاید خواستگاه تجلّیات حضرت دوست مىشود. رمضان که مىآید مىباید خم خانه نفس رذیله ، فرو ریزد و بت خانه وجود از لوث وجود تمام اصنام فرودین مادى و اهریمنى پالوده و پیراسته گردد که به فرموده مولانا امیرالمؤمنین (ع)، مادر بتها، بت نفس شماست.کوتاه سخن آن که رمضان ، درهاى باغ مغفرت و معرفت را سحر تا سحر مىگشاید تا ساکنان حریم خلوت دل، افطار تا افطار، روزه در آن بگشایند و دیده به روى دوست گشایند که اهل دل را یک چنین درخت روزهاى در پایان ماه به برگ و ثمر مىنشیند. شجره طوبایى که حاصل پالایش خاک وجود از ذرههاى تعلّق به غیر اوست. پس قدر این بوستان معنا را بدانیم و از کف با کفایت ساقى اش ، ساغرهاى مکارم و معارف ستانیم که چون ماه رمضان به هلال نشیند و محو گردد ما نیز در حالت عارفانه خویش در محیط انوار و جذباتش که بسیار اعلاست محو شویم و چنان نگردیم که در پایان کار از سر تحسّر و تغابن دست بر روى دست زنیم کهاى دل غافل:
قرب یک ماه به میخانه اقامت کردم اتفاقاً رمضان بود و ندانستم من