
گفتگو با سرکار خانم نیلچیزاده پیرامون زن و حجاب در غرب
خبر را که از توی سایت خواندم بهت زده شدم. آخر مگر میشود؟ چطور ممکن است؟ دوران بردهداری، قرنهاست که به پایان رسیده!
«فروشگاهی در اسراییل اقدام به فروش زنان کرده! این زنان مثل سایر کالاهای فروشگاه، اتیکتهایی دارند که نشان دهنده سن و محل تولدشان است و پشت ویترینهای شیشه ای، آماده خریداری شدن اند!!
بهت زده به وب گردی خود ادامه می دهم... خبر جالبی توجهام را جلب میکند.
«سارابوکر» هنر پیشه، مدل و مانکن آمریکایی و« دیامز» ستاره زن رپ فرانسه به همراه چندین خواننده زن جوان از کشورهای مختلف در اروپا و آمریکا، مسلمان شدهاند و به حجاب روی آوردهاند! چطور میشود که زن آوازهخوان در قلب اروپا به اسلام ایمان بیاورد؟ و حجاب را با افتخار انتخاب کند؟ بیشتر که جستجو کردم تازه متوجه شدم این تنها نمونه نیست و زنان دیگری از همین دست این مسیر را طی کرده و در نهایت به اسلام روی آوردهاند. خبر دوم و اول را نمیشد با هم مقایسه کرد. یکی، خبر از ناآگاهی زنان در غرب و دیگری خبر از بالندگی و رشد آنها میداد. ذهنم حسابی درگیر بود. بلاخره تصمیم گرفتم سوالات ذهنم را از یک کارشناس خبره و دانا بپرسم.
خانم نیلچیزاده اولین و بهترین گزینه بودند که توانستم سوالاتم را با ایشان در میان بگذارم:
· خانم نیلچیزاده! به عنوان اولین سوال بفرمایید که؛ اصلا چه شد که زن در غرب به این تباهی کشیده شد و به بعد جنسی و زیباییهایش بیشتر توجه شد؟
در حقیقت این ظلم جدید به زن از آنجایی شروع شد که خدا از زندگی غربیها حذف شد بعد از آغاز پیشرفتهای صنعتی و علمی (دوره رنسانس) مردم در غرب ،دین و خدا را کنار گذاشتند و انسان غربی به یک انسان بی خدا و بی پناه تبدیل شد. انسانی که ازخودش هیچ ندارد، از آسمان بریده است و فقط نیمه زمینی و لجنی و جنسیتیاش برای او باقی مانده است. بین دو جنس زن و مرد، آن که جنسیتش، عرصههای بروز و ظهور بیشتری پیدا میکند و خودش هم به این بروز و خودنمایی گرایش دارد، زن است. حس زیبایی خواهی و زیبایی دوستی زن بسیار عمیقتر و جدیتر از مرد است. این حس وقتی رنگ و لعابهایی پیدا کند و در جامعه هم برای ارائه آن فرصتهایی ایجاد شود. و به اصطلاح آب گل آلود شود، دیگر خود زن نمیتواند تشخیص دهد که آیا این حس زیبایی طلبی، از درون خودش است یا دام فریبی است برای به تباهی کشیدن او! در حقیقت بخشی از بلایی که امروز بر سر زن غربی آمده، از همین خطای ادراکی است. به این معنی که، زن دوست دارد زیبا باشد و زیباییهایش عیان باشد و همه آن را تحسین و تقدیر کنند و این نیاز، وقتی درشتنمایی شود مجال را برای سوء استفاده صاحبان قدرت فراهم میکند تا از زن به عنوان «طعمه» و «طعمهگذار» استفاده کنند.
- به نظر شما امروز زن غربی از چه چیزی رنج میبرد؟
در غرب قبل از رنسانس، "زن"انسان تلقی نمیشد. در متن تورات تحریف شده هم وجود دارد که زن جزء اموال و احشام مرد محسوب میشود. بنابراین مهمترین رنج زن در غرب قبل از رنسانس، این بود که او را اصلا محسوب نمیکردند.
اما بعد از این دوران، به اسم اینکه قرار است حقوق تضییع شده زن را به او بدهند به تضییع حق دیگری از زن پرداختند. حق زن بودن و حق مادری. امروز اگر میبینم زن غربی مثل ماهی، درون روغن داغ است، به این دلیل است که نه هویت انسانی دارد. نه هویت زنانه، برای زن غربی هم انسان بودن ممنوع شده و هم زن بودن. زن در غرب، فقط کلاغی است که قرار است روش راه رفتن کبک را بیاموزد و به زنی «شبه مرد» تبدیل شود و از هویت اصیل و حقیقی زنانگی خودش تهی شود.برای همین است که هر چه هم به او بدهند باز هم عمیقا احساس رنج میکند چرا که از خودش دور و بیگانه شده است. ببینید! تفاوت میان زن و مرد مثل تفاوت میان یک لیوان یا گلدان بلور با یک کوزه مسی حکاکی شده است.
ظرافت و شکنندگی یک لیوان بلور بسیار بیشتر از کوزه مسی است. اما آیا این ویژگی برای لیوان یک نقطه ضعف به حساب میآید؟ پس باید تمام ظروف بلور را دور بیاندازیم؟
خیر، اصلا لذت و لطف خوردن آب در یک لیوان بلور به همین ظرافت لیوان است و زن این قدرت را دارد که این همه لطافت را ارائه دهد.اما در دنیای غرب این ویژگیها نادیده گرفته شد و با شعار رفع تبعیض میان زن و مرد، زن به کارهایی روی آورده که آن امتیازات را از او میگرفت. مثلا راننده کامیون شد. کارگر ساختمانی شد و خیلی کارهای دیگر که در توان جسمی و یا روحی او نبود...
در این شرایط زن به لحاظ روحی و جسمی آسیب دید و از اینجا رانده و از آنجا مانده شد. چون نه تنها حقوق مردانه را به او ندادند، بلکه حقوق زنانهاش را هم از او گرفتند. آن هم به بهانه اینکه؛ مگر زن و مرد چه فرقی با هم دارند؟! متاسفانه بعضی از زنان ناآگاه هم براین طبل کوبیدند. دخترانی که دوست دارند یکپارچه آقا باشند و الگوهای مردانه داشته باشند! مسئله تضییع حق زن را حتی در نظامهای شغلی و کارمندی غرب هم میتوان دید. در اکثریت کشورهای اروپایی و آمریکایی حقوق یک زن کارمند کمتر از مرد است. آن هم تنها به جرم زن بودن!
- اگر زنان در غرب حجاب داشتند باز هم این ظلمها اتفاق میافتاد؟
اول اینکه در غرب و در متون مقدس( متن تورات و انجیل) حجاب بطور جدی مطرح شده است. حتی سختگیرانهتر از اسلام، اما وقتی قرار شد که زنان به کارگران ارزان قیمت کارخانهها تبدیل شوند. پس باید حجاب را کنار بگذارند تا بتوانند به آن اعمال سخت و فنی بپردازند. دوم اینکه حضور زن در بسیاری از موقعیتهای کاری، حضوری جنسی است. یعنی صراحتا تاکید میشود که به حضور جنسی او نیاز است و از زن خواسته میشود که از تمام ظرفیتهای جنسی خود استفاده کند. در حقیقت در نقش یک طعمه و طعمهگذار عمل کند. در این حالت زن مثل دانههای گندمی ا ست که در سبد برای صید کبوتری پاشیده شده و یا مثل تکهای گوشت در تله برای صید حیوانات وحشی است. زن طعمهای است برای جذب مشتری. پس با این نگاه، حجاب و عفاف و حیای زن مانع بزرگی است و جایگاهی نخواهد داشت و بی حجابی در واقع اولین اصلی است که به کشانده شدن زن به این تباهیها کمک میکند.
- با توجه به آنچه که فرمودید چرا امروز شاهد گرایش زنان و دختران غربی به اسلام هستیم به طوری که حتی پس از مسلمان شدن هم با وجود همه قوانین سختگیرانه، باز هم حاضر به ترک حجاب خود نیستند؟
زنان غربی بعد از گذراندن یک دوره تحقیر دریافتند که در دین اسلام زن بودنشان محترم است. انسان بودن شان دیده میشود اتفاقا امروز زن غربی تازه مسلمان شده، حجاب را درک میکند و میداند که حجاب او را از «کالای جنسی» بودن نجات میدهد. جالب است بدانید که در میان دختران فرانسوی جشنی موسوم به «جشن روسری» رواج یافت. یعنی بعد از اینکه درباره اسلام تحقیق کردند و یقین کردند که اسلام دین حق است، جشنی برپا میکنند و همه دوستان خود را دعوت میکنند و از این طریق اعلام میکنند که از این پس همه، آنها را با روسری خواهند دید.
در این حالت است که حتی اگر از دانشگاه و مدرسه هم اخراج شوند دیگر حاضر نیستند حجاب خود را کنار بگذارند. امروز همین حجابی که در غرب با عنوان پارچهای کوچک شناخته میشود، به پرچم مبارزه علیه تمام استکبار تبدیل شده است. و علت این همه مخالفت دولتهای غربی با حجاب، دریافتن همین نکته مهم از سوی آنهاست. حجاب زنان در غرب «نه»ی بزرگی ست به همه آنهایی که میخواهند زن را به منجلاب بکشند.
- به عنوان سوال آخر؛ چرا بعضی از دختران ما، نمیتوانند این «نه» را به همین بلندی و رسایی زن غربی بگویند؟ چون عدهای از دختران ما هم دچار خطاهای ادراکی زیادی هستند. یعنی حقیقت برهنگی را نمیشناسند، اما با آن در ارتباطند و گاهی هم آن را مطلوب میدانند. دختر نوجوان ما، غرب را همانگونه که رسانهها و ماهوارهها ارائه میدهند، میشناسد یعنی رنگ و لعاب و لایهای از ظواهر زیبا را میبیند اما شرایط فرهنگی و اجتماعی و لایههای زیرین را نمیبیند. حتی در انجیل و تورات تحریف شده هم برهنگی مجازات است؛ «وقتی آدم و حوا از میوه درخت ممنوعه خوردند. آنگاه خود را برهنه یافتند». برهنگی مجازات خدا بود. امروز عرصه، عرصه فرهنگزدایی است و ما موظیفیم چهره واقعی غرب را بشناسیم. آن هم با تمام ظلمهای وحشتناک و عجیبش، البته به شیوه لقمان حکیم، که فرمود: ادب از که آموختی، گفت از بی ادبان. دیگر اینکه معنی واقعی لباس در اسلام را بگوییم. بد و بدتر را به فرزندانمان معرفی کنیم و خوب و خوبتر را هم بشناسانیم و به آنها قدرت انتخاب بدهیم. و به دخترانمان کمک کنیم تا خود را به عنوان جانشین خدا بشناسند.