شنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۸

روز شمار وقایع محرم

روز چهارم: رسیدن نامه‌ی عمر سعد به ابن زیاد...


* نامه عمر‌سعد در روز چهارم محرم یعنی یک روز پس از ورود او به کربلا به دست عبیدالله‌زیاد رسید.

* عبید‌الله‌بن‌زیاد در پاسخ به نامه عمر‌سعد چنین نوشت: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. باری، نامه‌ات رسید و محتوای آن را دریافتم. همین که جواب را دریافت کردی، از حسین و یارانش برای یزید‌بن‌معاویه، امیرالمؤمنین بیعت بگیر تا بیندیشیم چه کنیم.

* عمر‌سعد با دریافت نامه عبیدالله گفت:می‌دانستم که عبیدالله سلامت و عافیت را نمی‌پذیرد...

 

روز پنجم: نامه‌ی ابن زیاد به عمرسعد، برای تنگناسازی کربلا

 

* از مهم‌ترین حوادث روز پنجم محرم می‌توان به فرستادن چهار‌هزار نفر سپاهی تازه‌نفس به کربلا اشاره کرد. در این روز، حداقل نیروی دشمن در کربلا حدود ده‌هزار تن می‌شود و موقعیت به تدریج رنگ‌وبوی جنگ می‌گیرد.

* عبیدالله‌زیاد در روز پنجم محرم با نامه‌نگاری مجدد با عمر سعد، وی را برای سخت‌گیری و تنگناسازی در کربلا تحت فشار قرار داد. احتمالا نامه عبیدالله روز ششم به کربلا رسید.

* همچنین امام حسین (علیه السلام) در روز پنجم محرم با اصحاب گفت‌وگو کرده و تصفیه مجدد انجام داده است...

 

روزششم:

 

* عمر بن سعد نامه‌ای بدین مضمون از عبیدالله دریافت کرد که: با سپاهیان خود بین امام حسین (علیه السلام) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، به طوری که حتی قطره‌ای آب به امام (علیه السلام) نرسد. عمر بن سعد 500 سوار را در کنار شریعهٔ فرات مستقر کرد.
یکی از آن‌ها فریاد زد:‌ ای حسین!... به خدا سوگند که قطره‌ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!
حضرت فرمود: «خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.» حمید بن مسلم می‌گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام (علیه السلام) عملی گشت.

* در شب ششم جناب حبیب بن مظاهر اسدی با اذن امام حسین علیه السلام برای آوردن یاور و کمک، به قبیله بنی اسد رفت. اسدیان پذیرفتند وحرکت کردند، ولی جاسوسان به عمر سعد خبر دادند و او عده‌ای را فرستاد تا مانع آن‌ها شوند...

 

روزهفتم: قطع آب در کربلا

 

* کاروان امام حسین (علیه السلام) در روز هفتم محرم شاهد آغاز رسمی قطع آب در کربلا بودند.

* همه این فشار‌ها برای تسلیم امام حسین (علیه السلام) با بهره‌گیری از ناتوانی کودکان و بی‌تابی زنان بود. پس از چیره شدن تشنگی بر خیمه‌ها و یاران، امام حسین (علیه السلام) پشت خیمه‌های زنان، نوزده قدم به سمت قبله برداشت و زمین را با تبر حفر کرد ناگاه آبی زلال جوشیدن گرفت همگان نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند. سپس چشمه فرو شد و هیچ نشانی از آن به جا نماند.

* در مناقب نُه گام و در مدینة‌المعاجز آمده است فرشته‌ای نازل شد و پشت خیمه‌ها خطی کشید و نهر آب جاری شد.

 

روزهشتم:جلوگیری از حفر چاه و تهدید عمر سعد...

 

 

* خبر حفر چاه در روز هشتم محرم به عبید‌الله‌زیاد رسید و او به عمر‌سعد نوشت: شنیده‌ام چاه حفر می‌کند و آب می‌نوشد. با رسیدن نامه جلوگیری کن و تنگ بگیر تا از عطش بمیرند...

* وقتی تشنگی در خیمه‌ها بالا گرفت امام حسین (علیه السلام) برادرش عباس را فراخواند. وی بر اسب نشست و همراه سی‌نفر سواره و بیست نفر پیاده رهسپار شریعه شد. حرکت در دل شب بود و بیست مشک که باید پر می‌شدند. علی‌اکبر نیز همراه عموی خویش بود. پرچم را نافع‌بن‌هلال‌جملی در دست داشت. گروه امدادی آب‌رسان به کنار فرات رسیدند. عمرو‌بن‌حجاج‌زبیدی که با 500 نفر نگهبان فرات بود فریاد زد کیستید؟ برای چه آمده‌اید؟
نافع‌بن‌هلال پاسخ داد:منم نافع‌بن‌هلال. آمده‌ایم آب بنوشیم. آبی که بر همگان حلال است. عمرو‌بن‌حجاج گفت:خوش آمدی، بنوش!

* نافع گفت:هرگز! یک قطره نخواهم نوشید تا وقتی حسین (علیه السلام) تشنه است. عمرو گفت:نه، اجازه نمی‌دهم. ما را اینجا گماشته‌اند تا حسین (علیه السلام) آب ننوشد.
نافع به یاران گفت:مشک‌هایتان را پر کنید. پیاده‌ها مشک‌ها را پر کردند. عمرو‌بن‌حجاج حمله کرد. جنگی کوتاه درگرفت. در حال جنگ، پیادگان مشک‌ها را پر کردند. چند تن از نگهبانان کشته شدند و از یاران امام کسی شهید نشد.

* رزم ابوالفضل‌العباس (علیه السلام) در این نبرد کوتاه یاران را سرشار از شجاعت کرد. برخی گفته‌اند لقب «سقایت» از این لحظه به ابوالفضل‌العباس داده شد...

 

روزنهم: تاسوعای حسینی

 

* آمدن شمر‌بن‌ذی‌الجوشن ضبابی به کربلا مهم‌ترین و بزرگ‌ترین حادثه روز نهم محرم (تاسوعا) به حساب می‌آید. شمر با نامه عبیدالله‌بن‌زیاد در بعد از ظهر روز تاسوعا وارد کربلا شد.

* در عصر تاسوعا زمینه‌ها برای جنگ کاملا آماده است. بعد از نماز عصر، عمر‌سعد سپاه خود را آماده کرد و شعار پیامبر را سر داد: یا خلیل‌الله ارکبی و بالجنةابشری (ای لشکر خدا سوار شوید و مژده بهشتتان باد!)
همگان سوار شدند و حرکت خود را به سوی لشکرگاه امام حسین (ع) آغاز کردند. امام حسین (ع) جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود.

* در این هنگام حضرت زینب (س) که صدای سواران و حرکت سپاه را شنیده بود نزد برادر آمد و گفت:آیا همهمه و خروش سپاه دشمن را می‌شنوی؟ امام سوم شیعیان سر برداشت و فرمود: هم‌اکنون رسول خدا را در خواب دیدم که می‌گفت: به زودی نزد ما خواهی آمد و آن لحظه بی‌شک نزدیک شده است.

* امام حسین (ع) به خواهرش فرمود: آرام باش، آرام باش. سکوت کن و صیحه نزن تا دشمن ما را سرزنش و ریشخند نکند. در این هنگام امام سوم شیعیان به ابوالفضل‌العباس فرمود: فدایت شوم برادر، سوار شو، برو و بپرس چه می‌خواهند؟ اگر بتوانی آنان را منصرف کن و برگردان.
ابوالفضل‌العباس با بیست تن از جمله زهیر‌بن‌قین و حبیب‌بن‌مظاهر به نزدیک سپاه آمدند و علت تهاجم را پرسیدند. آنان گفتند:امیر فرمان داده است هجوم آوریم تا فرمان او را گردن نهید.
عباس فرمود: شتاب نکنید تا من بازگردم و با اباعبدالله (ع) در میان بگذارم. سواران درنگ کردند. سردار رشید عاشورا بازگشت و ماجرا بازگفت.
امام حسین (ع) فرمود: باز گرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شب‌زنده‌داری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا می‌داند که من نماز و قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم...

 

روز دهم: روز عاشورا

 
روز عاشورا، روز محاصره و عطش و شمشیر، شوق و عشق از افق کربلا دمید. مسافران تهجد و شب‌زنده‌داری، آزادگان و وارستگان از هر چه بند و اسارت و تردید، آماده شدند. نه در چشم‌ها نشانی از خستگی بود و نه در چهره‌ها نشان تشویش و پریشانی و شکستگی. عطر نفس‌های عاشقان بوی نیایش شبانه داشت و قلبشان روشنای ذکر و محبت و ایمان. وقتی فجر فواره زد، صدای دلنشین اذان علی‌اکبر (علیه السلام) چهار سوی دشت بی‌تاب را فرا گرفت تا زیباترین نماز صبح عالم برپا شود.
 
بنابراین گزارش، تیرباران صبح، نخستین نبرد گسترده و عمومی میان کاروان حسینی و سپاه دشمن بود. عمر‌سعددر حدود ساعت 8:30 به ذوید که پرچم را در دست داشت، دستور داد که پرچم را پیش ببرد. این حرکت نشانه تصمیم عمر‌سعد به شروع جنگ بود. عمر‌سعد تیری در کمان نهاد و خطاب به سپاهیان گفت :نزد امیر (عبیدالله) گواهی دهید که من نخستین کسی بودم که تیر به لشکرگاه حسین افکندم و امیرالمؤمنین یزید را به شایستگی خدمت کردم.
 
روز یازدهم : حرکت کاروان اسرا از قتلگاه کربلا
 

* سپیده‌دم غم‌آلود کربلا در یازدهمین روز محرم در حالی دمید که بوی خون در مشام فضا پیچیده بود و اجساد پاک شهیدان در گوشه گوشه خاک پراکنده. خیمه‌های نیم‌سوخته و غارت‌شده و زنان و کودکانی که خواب آرام نداشتند، آماده حوادث بعد می‌شدند و سپاه عمر‌سعد که آن شب را در خواب گذرانده بودند، برخاستند. امام سجاد (علیه السلام) در تب می‌سوخت و عمه‌اش زینب (سلام الله علیها) پرستار او بود...

* در نیمروز روز یازدهم محرم، عمر‌سعد آهنگ بازگشت به کوفه کرد. در این هنگام مجموعه‌ای از کودکان، زنان و امام سجاد (علیه السلام) آماده حرکت می‌شدند...

 

روز دوازدهم :  دفن شهدای کربلا

(۰) دیدگاه